لمس کردن، لمس شدن؛ راهی برای زنده ماندن

توضیحات:

  • به نام خدا

    لامسه اولین حسی است که جهان را با آن تجربه می‌کنیم و آخرین حسی است که با نزدیک شدن به تیغ برنده‌ی مرگ ما را ترک می‌کند.

    لامسه اولین حسی است که جهان را با آن تجربه می‌کنیم و آخرین حسی است که با نزدیک شدن به تیغ برنده‌ی مرگ ما را ترک می‌کند. مارگارت اتوود در رمان آدمکش کور (۲۰۰۰) می‌نویسد «لامسه قبل از بینایی می‌آید و قبل از تکلم. اولین و آخرین زبان ماست و همیشه حقیقت را می‌گوید.»
    بیولوژی ما گواهی بر این مسئله است. پوست جنین انسان با کرک‌های ظریفی پوشیده شده که در حدود هفته‌ی شانزدهم بارداری ظاهر می‌شوند. پژوهشگران معتقدند این کرک‌ها باعث تشدید حس خوشایندی می‌شوند که جنین از تماس پوستش با مایع آمنیوتیک بدن مادر احساس می‌کند، صورت ابتداییِ همان حس گرم و آرامش‌بخشی که نوزاد پس از تولد هنگامی که به آغوش کشیده می‌شود تجربه می‌کند.
    لامسه همیشه حس محبوب من بوده است، یاری وفادار که وقتی غمگینم می‌توانم مطمئن باشم حالم را بهتر می‌کند یا وقتی حالم خوش است باعث می‌شود بتوانم شادی‌ام را با دیگران تقسیم کنم.
    اما اخیراً لامسه وارد یک «عصر ممنوعه» شده و این حس بسیار مهم دوران دشواری را از سر می‌گذراند. همه‌گیری جهانی ویروس کرونا لمس کردن را درست مثل سرفه کردن و عطسه کردن در فضای عمومی تبدیل به تابوی بزرگی کرده است. اگر چه حفظ فاصله‌ی فیزیکی از ما در مقابل بیماری محافظت می‌کند، اما مانع دریافت محبت و توجه نیز می‌شود.
    در دوران کنونی، لمس در حالی به اتفاقی نادر مبدل شده است که هراس مردم از لمس یکدیگر پیشتر هم در حال افزایش بود. تکنولوژی فاصله‌ها را بیشتر کرده است و شبکه‌های اجتماعی به منبع اصلی تعاملات اجتماعی میان کودکان و نوجوانان تبدیل شده‌اند. یک نظرسنجی اخیر نشان داده که ۹۵ درصد نوجوانان به گوشی‌های هوشمند دسترس دارند و ۴۵ درصد آن‌ها می‌گویند که «تقریباً همیشه» آنلاین هستند.
    خصوصیتی که لامسه را از سایر حواس متمایز می‌سازد متقابل بودن آن است. می‌توانیم دیگران را بی آن که به ما نگاه کنند، نگاه کنیم، اما نمی‌توانیم بی آنکه لمس شویم کسی را لمس کنیم. در دوران همه‌گیری جهانی ویروس کرونا، پرستاران و پزشکان در این باره صحبت کرده‌اند که چطور این ویژگی منحصربه‌فرد لامسه به آن‌ها کمک کرده است تا با بیماران ارتباط برقرار کنند. کادر درمان هنگامی که به دلیل پوشش‌های محافظتی نمی‌توانسته‌اند با بیمار صحبت کنند، یا به او لبخند بزنند یا به خوبی دیده شوند، توانسته‌اند برای اطمینان خاطر دادن به بیمار دستشان را روی شانه‌ی او بگذارند، دست او را بگیرند یا بازویش را فشار دهند تا به او یادآوری کنند که تنها نیست. جالب اینجاست که در این همه‌گیری جهانی، لمس هم ناقل بیماری بوده است و هم بخشی از درمان.
    در دهه‌ی ۱۹۹۰ موجی از پژوهش‌ها انجام شد که اثرات منفی کمبود لمس بر رشد انسان را واضح ساختند. چندین پژوهش نشان داده‌اند که کودکانِ پرورشگاهی در رومانی که در سال‌های اولیه‌ی زندگی از لمس شدن محروم بودند بعد‌ها دچار نقایص رفتاری و شناختی و همچنین تفاوت‌های آشکار در نحوه‌ی تکامل مغزشان شدند. در بزرگسالی، افرادی که تماس‌های اجتماعی محدودی دارند نسبت به کسانی که روابط اجتماعی مستحکمی دارند بیشتر در معرض خطر مرگ زودهنگام هستند. تماس لمسی همچنین با افزایش سن اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. برای مثال، در یک پژوهش، لمس ملایم باعث جذب بهتر غذا در سالمندانی شد که در یک مرکز مراقبتی بستری بودند. حتی هنگامی که نمی‌توانیم به خوبی قبل ببینیم، بشنویم یا صحبت کنیم، تقریباً همیشه می‌توانیم برای کاوش در جهان پیرامونمان و ارتباط برقرار کردن با دیگران از حس لامسه استفاده کنیم.

    علم هم اکنون می‌تواند دلایل اهمیت لمس را تا حدی توضیح دهد. لمس پوست می‌تواند ضربان قلب، فشار خون و سطح کورتیزول را که همگی با استرس مرتبط هستند، هم در بزرگسالان و هم در نوزادان پایین بیاورد. همچنین لمس، ترشح اکسی‌توسین را تسهیل می‌کند، هورمونی که باعث ایجاد احساس آرامش، آسودگی و رضایت است. هر بار که دوستی را در آغوش می‌کشیم یا یک حیوان خانگی را بغل می‌کنیم، اکسی‌توسین در بدنمان ترشح می‌شود و باعث می‌شود حس خوبی به ما دست دهد.
    بسیاری از دانشمندان علوم اعصاب و روانشناسان معتقدند که ما یک سیستم مجزا برای درک لمس عاطفی و اجتماعی داریم که مستقل از سیستم لمس اشیا است. به نظر می‌رسد این سیستم می‌تواند لمس نوازش‌گونه را تشخیص دهد و بعد آن را در قسمتی از مغز به نام اینسولا که به حفظ ادراکمان نسبت به خود و آگاهی از بدنمان مرتبط است پردازش کند. لمس آهسته و نوازش گونه نه تنها برای بقا مهم است بلکه برای تکامل شناختی و اجتماعی‌مان نیز ضرورت دارد. برای مثال این گونه لمس می‌تواند بر نحوه‌ای که ما از سنین پایین یاد می‌گیریم دیگران را شناسایی کنیم و حضورشان را تشخیص دهیم تأثیر بگذارد.
    فاصله‌گذاری اجتماعی زخم‌هایی نامرئی روی پوستمان بر جای می‌گذارد. اکثر مردم می‌گویند یکی از اولین کار‌هایی که بعد از پایان همه‌گیری جهانی انجام خواهند داد به آغوش کشیدن عزیزانشان است.
    مبالغه نیست اگر لمس را نوعی زبان بنامیم، زبانی که آن را مشابه زبان گفتاری از اولین مراحل زندگی مان و از طریق ارتباط با عزیزانمان می‌آموزیم. ما هر روز از لمس برای انتقال احساساتمان استفاده می‌کنیم. لمس به عنوان ابزار ارتباطی، نه تنها برای ایجاد پیوند‌های اجتماعی بلکه برای تحکیم روابط قدرت نیز به کار می‌رود و همچنین نشانه‌ی توافق و معادل امضا یا بستن قرارداد است.
    زبان لامسه همچنین بر شیوه‌ای که ما در طول زندگی با خودمان و بدنمان ارتباط برقرار می‌کنیم تأثیر می‌گذارد و اثر عمیقی بر سلامت روانی ما دارد. ما در مجموعه‌ای دیگر از پژوهش‌ها، نحوه‌ی درک لمس نوازش‌گونه را در مبتلایان به بی‌اشت‌هایی عصبی با افراد سالم مقایسه کردیم. بی‌اشت‌هایی عصبی یک اختلال شدید تغذیه‌ای است که در آن احساس فرد نسبت به بدنش دچار تحریف می‌شود. این اختلال می‌تواند به کاهش تعاملات اجتماعی نیز منجر شود. ما در این پژوهش‌ها می‌خواستیم متوجه شویم که آیا این نکته که مبتلایان از تعاملات اجتماعی لذت نمی‌برند با بی‌اشت‌هایی عصبی مرتبط است یا خیر. در هر دو پژوهش متوجه شدیم که مبتلایان به بی‌اشت‌هایی کمتر از افراد سالم از لمس شدن ملایم بازویشان توسط فرد دیگری احساس خوشایندی را تجربه می‌کنند. همین الگو را در بهبودیافتگان از بی‌اشت‌هایی عصبی نیز مشاهده کردیم. این یافته و مطالعات دیگر حاکی از آن است که قطعاً رابطه‌ی نزدیکی میان لمس اجتماعی و سلامت روان وجود دارد. ما در طول زندگی برای شکوفایی به لمس نیاز داریم.
    همه‌گیری جهانی بیماری کرونا به ما تا حدی نشان داده است که زندگی بدون لمس چگونه خواهد بود. ترس از دیگران، آلوده شدن و لمس برای بسیاری از ما فرصتی فراهم کرده که بفهمیم چقدر دلتنگ در آغوش کشیدن‌ها و دست دادن‌های ناگهانی و بی‌حواس هستیم.
    بر خلاف سایر حواس که می‌توانند به شکل دیجیتال در بیایند (مانند دیدن صورت فردی در نرم‌افزار زوم)، لمس نیاز به این دارد که در یک زمان واحد و در یک مکان مشترک با فرد دیگری حاضر باشید. در شرایط فعلی آیا ایده‌ی «رنسانس لمس» فقط مخصوص آن‌هایی است که عقلشان را پاک از دست داده‌اند؟ من این طور فکر نمی‌کنم و شواهد علمی به اندازه‌ی کافی گویا و روشن هستند.
    با محروم کردن خودمان از لمس چیز‌های زیادی را از دست می‌دهیم، خودمان را از یکی از پیچیده‌ترین زبان‌هایی که به آن سخن می‌گوییم محروم می‌کنیم، فرصت ساخت روابط جدید را از دست می‌دهیم و حتی ممکن است روابط فعلی‌مان نیز ضعیف شوند. با کاهش روابط اجتماعی‌مان، از خودمان نیز فاصله می‌گیریم. معمولاً ما با دنیای بهتر تنها به اندازه‌ی یک آغوش فاصله داریم. به عنوان یک دانشمند و یک انسان، از حق لمس کردن دفاع می‌کنم و رؤیای جهانی را در سر می‌پرورانم که در آن هیچ کس از لمس کردن و لمس شدن محروم نباشد.


  • تهیه و تنظیم توسط نَما نِما
    تماس : 09133025634
    انتشار مطلب در :